ﺳﻪشنبه, 16 خرداد,1402

ضرب المثل های ‌قالی

ضرب المثل های ‌قالی
سروده ها و ضرب المثل های قالی بافان

به گزارش روابط عمومی مرکز ملی فرش ایران، مریم میرزایی در بررسی ضرب المثل های ‌قالی در فرهنگ عامه، یکی از ابعاد مردم شناختی هر فرهنگ است. (هنرهای شفاهی ) که شامل روایات وحکایات، شعر، ضرب المثل ووو می باشد

ترانه هاوضرب المثل های قالی بافی از جمله هنر های شفاهی فرهنگ مردمانی است که اندیشه ها. ارزوها، باورها و دردهای خویش را باتارپود قالی هایشان می بافند

نمونه ی کوچک و مناسب از قالی بافی منطقه ورامین را بدین مناسبت بیان می نمایم

اوستا" و خستگی شاگرد

  ................................

 

بزن بزن بزن ارام جونم  بزن بزن بزن دردت بجونم بزن بزن بزن ای مهربونم بزن بزن معصومه جونم (معصومه اسم شاگرد )

 این مثل هنگامی گفته می شود که اوستا خستگی شاگرد را متوجه می شود و برای این که اورا تشویق کند این اشعار را می خواند بزن به معنی لوف یعنی تند تند. یا سر عت بیشتر

لوف  لوف نشستم بافتم اما ...
.......................................................

این مثل زمانی گفته می شودکه سرپرست خانواده بدون ان که هزینه مواد قالی بداند وبدون نظر خواهی بافنده. قالی بافته شده رامی فروشد. بافنده نسبت به تلاش خود می گوید:

لوف، لوف نشستم بافتم اما کسی قدر ندونست

شاگرد و عدم عدالت استاد

اوستا کارم ناشیه
منو نشانده حاشیه
.......................................................

بافت حاشیه به خاطره تنوع و کوچک بودن نگاره بسیار مشکل تر از قسمت های دیگر قالی می باشد که استاد ماهرترین شاگرد را برای بافت حاشیه می گذاره وقتی شاگرد خسته و ناراضی می شود این ضرب المثل را درغیاب او می گویند.

تا باقالی بار داره
این بافنده باقالی کارداره
.....................
به این معناست
این بافنده به حدی پشتکار دارد که از بافتن دست نمی کشد. تااخر عمرقالی باف خواهد بود.

قالی بافی ! شب بی لاحافی

......................................!
 ,
یعنی اگر قالی بافی هستی شب ها خواب و استراحت نداری

 قالی بافان دربرخی از فصول سال بیش ازحد قالی می بافند و فرصت کم تری برای استراحت دارند.


........................................
این مثل 
درمورد قالی بافی گفته می شود که دائما قالی می بافد یعنی بیش از ساعات معمولی به بافت قالی می پردازد
بعبارت دیگر تا قالی تمام شد سریع بافت قالی دیگری اغاز می کند

کار " مرد , کارگر , زنده.
.................................. 

این مثل هنگامی که قالی را بافتند و از دار پایین اوردند گویند
ینعی تو کار را کشتی
با تلاس وزحمت تو,کار مرد و تو زنده هستی و پرتوان
به عبارت دیگر 
توازنیروی زیاد خود کار را کشتی اما خودت هنوز زنده ای

دستم می کشد زحمت
دهنم می خوردنعمت
................................................
این مثل برای بافندگانی است که درامدشان از قالی بافی بدست می اید.
بافندگان می گویند
باتوجه به اسیب و صدمه ای که به  دستانم وارد می شود وتلاشی که این دستان می کند ازتغذیه خوبی برخوداریم

قالی باف نباش
قالی نشین باش
...............................................
یعنی اگر اقبال خوبی داشته باشی یا عاقل باشی  به جای قالی بافتن برای کسب درامد. از قالی استفاده کن بدون انکه ان را ببافی
این مثال برای اربابان در قدیم بوده و امروزه برای دلالان پر درامد مصداق دارد

دیلماجی نکن.......................................................

 به کسی گفته می شود. که به تعداد رج های بافنده کنجکاوی می کنند که تنها به بافنده ارتباط دارد و بافنده گان دوست ندارند تو کارشان کنجکاوی شود وبه معنی چشم زدن می نگرند

اگر میزان بافت کند شود و یا پاره شدن چله و غیره می گویند چشم زدند

به این شط ناشمار قسم
......................................................
هنگام سوگند خوردن اگر در نزدیکی قالی درحال بافت باشند بدان اشاره می کنند و می گویند به این شط قسم
این سوگند نشانی از تقدس واحترام قالی در نزد مردم است

زکات مونده تموم نمی شه
......................................................

هرگاه بافندهاز بافت قالی بسیار خسته می شود، می گوید:
این عبارت را اغلب درمراحل سخت قالی بافی که دقت بیشتری می خواهد بیان می کنند

قالی ما سراومد
اوستای ما نیومد
می ترسم اوستا یاغی باشه
فکر سرکاریمون نباشه
 

این مثل در موقع نگرانی شاگرد از عدم پرداخت به موقع مزد توسط استاد را نشان می دهد

اوستا وبی دقتی شاگرد

ماجه گذاشتی ؟
ماجه واحد شمارش گره درنقشه یاقالی در ورامین می باشد. چنانچه شاگرد از اوستا عقب بماند و یا بی دقتی کند، نبافد خطاب به شاگرد گفته می شود.
این مثال درمورد خیلی موارد در ورامین بکار می رود
مثال اگر کاری را نصفه انجام دهی ووووو بلافاصله این مثال گفته می شود ماجه گذاشتی ؟

ریش بابا تا می زنی ؟
.......................................................

هنگامی که بافنده نخ پرز را بلند تر از حد معمول بزند اوستا خطاب به بافنده یا شاگرد می گوید

ترانه های قالی بافی
هنگامی که بافنده سرحال و شاد درحین قالی بافی است این اشعار را می گوید:

قالی بافم , قالی باف شلالی
گل بد ,رنگ نمی ندازم به قالی
گل خوش رنگ می ندازم پسندی
گل بد رنگ نمی ندازم بخندی
قالی کرمون می بافم , باتارجونم
تابیندازی به زیرپایش، یارمهربونم
نقشه، اون نقشه زند گانی من
عشق اونم،یک عشق جاودانی من

قالیچه بافم باریک الله 
حریم ترمه بافم باریک الله 
ول من دختر حاجی غلامه
می بافه کلگی نقشش تمامه
ول قالیچه بافم دست مریضاد
حبیب سینه صافم دست مریضاد
دمادم می زنی شانه به قالی
همان شانه زدنت دست مریضاد

ظرافت قالی را با ترمه تشبیه می کند

ول: زن
این شعر را شوهر برای زن قالی باف خودمی گوید

خبرنگار آزمایشی امتیاز به خبر :

ارسال نظرات

نام

ایمیل

نظرات شما

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.